توصیف زیارت اربعین محال است! نه با زبان، نه با عکس، نه با فیلم و نه با هیچ چیز دیگر. حضور در این رود متلاطم تا رسیدن به دریای کربلا، سفری است که تا تجربه نکنی، دریافتی از آن نخواهی داشت و البته هر سفر با سفر قبل متفاوت است . »
از کتاب پیاده آمده ام
راهپیمایی اربعین انسان را به یاد این عبارت شاعرانه عطّار میاندازد که میگوید: به صحرا شدم، عشق باریده بود و زمین تر شده، چنانکه پای به برف فرو شود، به عشق فرو میشد . »
از کتاب به صحرا شدم عشق باریده بود
کل مسیر نجف تا کربلا، در هر ۵۰ متر یک تیر برق بلند قرار دادهاند و آنها را شمارهگذاری کردهاند. به این تیرهای برق ستون» یا عمود» میگویند.کارکرد زیادی برای این عمودها وجود دارد. اولا مسافت باقیمانده تا حرم امام حسین(علیه السلام) دقیقا مشخص میشود. ثانیا تقریبا تمام آدرسدهیها با همین عمودها صورت میگیرد. »
از کتاب به یادت چله نشینم
باران میآمد و مردم سیل شده بودن پشت سر و کنار ضریح. با مداح حسین. حسین. حسین جان.» میخواندند و دست تکان میدادند؛ مثل کسی که از کاروانی جا مانده و دست تکان میدهد تا او را ببینند. شاید مردم هم احساس میکردند جا ماندهاند از امام حسین. »
از کتاب پنجره های تشنه
ناگهان چیزی در دلش فرو می ریزد؛ حرم ارباب میزبان میلیون ها زائر است اما حرم خواهر ارباب چه؟ حرم عقیله بنی هاشم (س) خلوت است و در خطر گزند حرامیان . »
از کتاب عمود آخر
کل بار سفرم عبارت بود از: دو دست لباس، یکی در کوله و یکی بر تن . بعد از ادای نماز صبح و نماز شکر و دعای سفر و گوشواره کردن سفارشات پدر و مادر به ساعت پنج و نیم صبحِ دومین روز از آبان ماه نود و هفت، راهی فرودگاه شدم . »
از کتاب ازدحام بوسه
شش سال است که مادرم، در تمام لحظات، پیش مادربزرگ است و از او پرستاری می کند. شش سال است که مادرم نتوانسته به هیچ سفری برود، در هیچ جمعی حاضر شود، یک دقیقه خانه را با خیال راحت ترک کند.»
از کتاب به سفارش مادرم
هر مسافر قصهای داشت و گاه رازی یا ارادتی. شروع قصه مسافرها باهم متفاوت بود. اما پایان همه قصهها به یکجا ختم میشد. به سرزمینی بر کرانه فرات و یادگاری که از دل بهشت بر این سرزمین باقی مانده؛ به کربلا. »
از کتاب پادشاهان پیاده
در مسیر پیاده روی اربعین، وقتی ساعت از یازده شب گذشته، ذهن و ضمیر زائرهای خسته ای که ساعت ها راه آمده اند، مستعد فهم های عمیق تری است. حالا و در سکوت یازده شب به بعد، فقط صدای قدم ها شنیده می شود و راه» و رفتن» بیشتر خودشان را نشان آدم می دهند. »
از کتاب درنگی در نجف
این خانههای کاهگلی با درهای چوبین و کوبههای فیاش برای دقالباب، کورسوی نور درون خانههایش، با حزنی که هوای محله را آغشته است؛ انگار علی را کم دارد. »
از کتاب عمود 1400
گرامیداشت هفته کودک در کتابخانه عمومی باقر العلوم (ع) چناران
»از ,کتاب , ,حسین ,حرم ,اربعین ,»از کتاب ,نه با ,کتاب به ,است که ,دست تکان
درباره این سایت